به گزارش پایگاه خبری تکواندو پلاس، مهدی بیباک سرمربی سابق تیم ملی تکواندو، از زمانی که راهش از تیم ملی جدا شد کار آموزش و مربیگری را با برگزاری کمپها در کشورهای مختلف ادامه داد. او در سال ۲۰۱۹ در پنج کشور ۶ کمپ برگزار کرد که با استقبال خوبی هم از سوی هنرجوها مواجه شد. بیباک که معمولا چندان اهل مصاحبه نیست، به صحبتهای هاشمیطبا درباره کار کردن قهرمانها واکنش نشان داد تا این موضوع بهانهای برای همصحبتی «گل» با او باشد.
اگر موافق باشید درباره یکی از اتفاقات اخیر تکواندو صحبت را آغاز کنیم که واکنش شما را به دنبال داشت. بحث مسافرکشی سروش احمدی که به دنبال آن آقای هاشمیطبا گفته بودند قهرمانها هم باید کار کنند.
در این باره اصلا بحث اسم در میان نیست. بسیاری از قهرمانهای ما در این شرایط قرار گرفتهاند و صورت خود را با سیلی سرخ نگه داشتند. ورزشکارهای رزمی هم ماخوذ به حیا هستند و هم بسیار تودار. در این میان استثنائاهایی هم هست که برخی از ورزشکاران با مقامهایی که کسب کردهاند، توانستهاند از لحاظ مالی تامین بشوند و در کارهای دیگر سرمایهگذاری کنند. اما ورزشکاری که از دوران خردسالی فقط ورزش کرده و هنرش ورزش است، کار دیگری بلد نیست. این موضوعات باعث میشود ورزشکاران وقتی ورزش قهرمانی را کنار میگذارند، وارد شغلهای دیگر یا سیاست و شورای شهر میشوند. از طرف دیگر وقتی اسم حرفهای کنار ورزش قرار میگیرد و هدف شرکت در مسابقات آسیایی، جهانی و در اوج خودش المپیک است، باید به صورت حرفهای دیده شود. ورزشکار باید آنقدر از لحاظ مالی تامین باشد که آن ورزش را به عنوان شغل انتخاب کند. کاری که در تمام دنیا دارد انجام میشود. من در بیشتر کشورهای دنیا کمپهای زیادی برگزار کردم و به خاطر شغلم زیاد سفر رفتهام؛ اینطور نیست که بگوییم تمام ورزشکارهای دنیا تامین هستند و هیچ مشکلی ندارند. خیلی جاها دیدهایم ورزشکاران همراه ورزش حرفهای کار هم میکنند اما اسپانسرینگ را در کنار خودشان دارند. یعنی اصلا نیازی نیست که دولت کمک کند. شرکتهای خصوصی هستند که ورزشکارها برای آنها تبلیغ میکنند و یک منبع درآمد به دست میآورند. متاسفانه در کشور ما هم چون خیلی چیزها سر جای خودش نیست، اسپانسرینگمان هم بسیار ضعیف است. در کشور ما شاید فوتبالیستها یا والیبالیستها یا کسانی که صدا و سیما مسابقاتشان را نشان میدهد و بین مردم شناختهشده هستند، مورد استقبال اسپانسرها قرار میگیرند. اسپانسر دنبال ورزشکاری که قهرمان جهان است ولی شناختهشده نیست، نمیرود. بحث من این است که وقتی ورزشکار به صورت حرفهای باید شبانهروز در اردو حضور داشته باشد، آیا واقعا زمان و جانی برایش میماند که برود کار دیگری انجام بدهد؟
شما در متن اینستاگرام اشارهای هم به استخدام در وزارت نفت کرده بودید.
بله در سال ۸۲ ورزشکارها به استخدام شرکت ملی نفت درآمدند. حرکتی بسیار جالب که توانست به ورزشکارها کمک کند و هنوز که هنوز است هم خیلی از قهرمانها مشغول به کار هستند و هم ورزش این شرکت با وجود این ورزشکارها ارتقا پیدا کرده. اما یکسری مشکلات هم وجود دارد که مختص به ورزش نیست و تمام کشور را در بر گرفته. من جزو کسانی بودم که دو،سه سال در باشگاههای مختلف شرکت نفت خدمترسانی کردم. الان هم اگر یک شرکت یا وزارتخانه دیگر حتی خود وزارت ورزش این کار را انجام بدهد، بخشی از مشکلات حل میشود. من فکر نمیکنم بیشتر از ۳۰۰،۴۰۰ تا قهرمان جهان و آسیا داشته باشیم. بیاییم مصوبهای بگذاریم و این نفرات در یک یا حتی چند وزارتخانه استخدام شوند. البته من شنیدهام این قانون هست اما اجرا نمیشود. منظور این نیست که یک ورزشکار زمان ورزش قهرمانی برود پشت میز بنشیند. بلکه حمایت شود و در همان حین آموزشهایی هم ببیند که بعد از ورزش قهرمانی بتواند برای آن وزارتخانه مثمرثمر باشد. در کشور ما میبینیم متاسفانه خیلیها بدون آشنایی و تخصص در جاهای مختلف استخدام میشوند؛ حالا فقط برای قهرمانها جا نیست؟ در تمام دنیا با دو،سه ماه آموزش میتوان مشغول به کار شد. میگویند ورزشکارها باید کار بلد باشند. خب ورزشکار کارش ورزش کردن است. هرچند من همیشه ترجیح میدادم ورزشکارها در رشته تربیت بدنی مشغول به کار باشند تا علم خودشان را بالا ببرند، مربی خوبی باشند و برای جوانها مثمر ثمر باشند.
در برخی از مهاجرتها که اخیرا شدت گرفته هم بحث حمایتهای مالی مطرح شده است.
من اصلا موافق این نیستم که دلیل مهاجرت ورزشکارها بیپولیشان باشد. اگر اینطوری بود که زمان ما، همهمان مهاجرت میکردیم چون آن موقع در تکواندو هیچ پولی وجود نداشت. ما قراردادهایمان را با ۲۵۰۰ تومان در ماه شروع کردیم. فکر میکنم تبلیغ نادرستی انجام میشود که میگویند چون به ورزشکارها رسیدگی نمیشود، مهاجرت میکنند. خیلی از ورزشکاران ما چه در گذشته و چه در حال حاضر آنقدر عرق ملی دارند که با کمترین امکانات هم نشان دادهاند برای پرچم کشورشان زحمت میکشند. ولی لازمه ورزش با شرایط فعلی رسیدگی به ورزشکارهاست. اینطوری نیست که بگوییم چون در گذشته رسیدگی نکردیم ورزشکارها مدال گرفتند، الان هم چنین اتفاقی میافتد. ورزش دنیا تغییر کرده و باید ورزشکارها را تامین کنیم. اگر نمیتوانیم به آنها پول بدهیم، میتوانیم برایشان شغل ایجاد کنیم. فکر نمیکنم مملکتمان آنقدر بیپول باشد که نتواند ۳۰۰،۴۰۰ ورزشکارش را زیر پوشش خودش قرار بدهد.
مهاجرتها را چطور میبینید؟
ورزشکارها فکر نکنند که بیرون از مرزها خبرهای زیادی است. من در اروپا بودم و از نزدیک شرایطشان را دیدهام. اینطور نیست که آنجا ورزشکارها مشکلات مالی و معیشتی نداشته باشند. شاید درجه مشکلاتشان و نگرانیشان از آینده کمتر باشد. بنابراین اگر ورزشکارها در کشور خودمان تلاش کنند خیلی بهتر است که به مهاجرت فکر کنند. ما افراد زیادی را داریم و داشتیم که شایسته قهرمانی بودند اما پشت قهرمانهای دیگر ماندند، تلاش کردند و قهرمانی جهان و المپیک را به دست آوردند. وزارت ورزش در این مورد بسیار تاثیرگذار است و میتواند با چارهاندیشی جلوی این موضوع را بگیرد. باید برایشان ایجاد انگیزه کنیم تا در کشور خودمان بمانند. همچنین اگر به مربیای پیشنهاد میشود در کشور دیگر کار کند، مخالفت نکنیم چون با این اتفاق در ادامه شاهد تغییرات خوبی خواهیم بود.
در بحث حمایت، میگویند این وظیفه صندوق حمایت است که به فکر ورزشکاران باشد.
صندوق حمایت از قهرمانان بیش از هشت سال است که هیچ افزایش حقوقی نداشته. مثلا ۷ یا ۱۰ سال پیش حقوق یک قهرمان که ۵۰۰ هزار تومان بود، میشد حدود ۶۰۰ تا ۷۰۰ دلار. حالا این حقوق میشود ۴۰ یا ۵۰ دلار! نسبت به تورم اصلا جلو نمیرویم. مگر میشود یک حقوق طی ۱۰ سال زیاد نشود؟ من جایی خواندم که صندوق از ورزشکاران نیازمند حمایت میکند. اصلا چنین چیزی وجود ندارد. وقتی در تمام دنیا تصویب میشود به این ورزشکار که قهرمان جهان یا المپیک است حقوق مادامالعمر داده شود، یک انگیزه برای نوجوان است که بداند وقتی قهرمان جهان شد، تا آخر عمر حقوق دارد. اما متاسفانه این اتفاق نیفتاد و صندوق از مسیر اصلیاش خارج شد. اگر قرار است صندوق فقط از ورزشکارهایی که نیاز دارند حمایت کند، باید اسمش را عوض کنیم. اما روزی که این صندوق کارش را شروع کرد، دلیل اصلیاش حمایت از تمام قهرمانها بود و بودجه خاص خودش را داشت. امیدوارم مشکلات صندوق هرچه هست، هرچه زودتر رفع شود.
البته میدانید که مشکل شغل ورزشکارها در بیشتر رشتهها دیده میشود.
بله، مثلا ما در بوکس داشتیم که ورزشکار کولبری کرده یا در رشتههای دیگر خیلی آبرومند رزق و روزی خانوادهشان را به دست آوردهاند و هیچکس هم متوجه نشده. در زمان ورزش کردن ما هم بسیاری از قهرمانها بودند که کار هم میکردند اما الان بحث ورزش حرفهای در دنیا فرق کرده. شاید قبلا ما دو تا مسابقه داشتیم و یکی،دو ماه قبل به اردو میرفتیم. اما الان آنقدر کوران مسابقه زیاد است که یک ورزشکار تمام سال در اردو است. پس با این شرایط زمانی نمیماند که برود سراغ یک شغل دیگر. بعد ناگهان ورزشکار چشم باز میکند، میبیند ۳۰ سالش شده. هیچ کاری هم به جز ورزش کردن و مربیگری بلد نیست و باید خانوادهاش را هم تامین کند. این باعث میشود ورزشکار نگران فردایش باشد. ما سالهاست در این باره بحث میکنیم اما هیچوقت یک کارگروهی نیامده بگوید این کار را انجام بدهید.
پاداشها هم معضل دیگری است که مدالآوران بارها به آن معترض بودند.
بله، دو سال پیش ورزشکارهای ما مدال جهانی گرفتهاند و هنوز بعد از دو سال پاداششان داده نشده. یک زمانی میگوییم پول نداریم اما میبینیم هزینههایی میشود که سوال پیش میآید که اگر پول نیست، این خرجها چیست؟ اگر قرار به تجلیل است، همان جا در فرودگاه باید این کار انجام شود. آن قهرمان هم خوشحال میشود که قرار است سکه بگیرد. وقتی سکه گران میشود، همه چیز به دنبالش گران میشود. ما قرار میگذاریم که قهرمانی جهان ۸۰ سکه پاداش دارد. بعد سکه گران میشود میگوییم هر واحد سکه دو میلیون تومان. نمیتوانیم چنین کاری بکنیم. اینها متاسفانه تصمیمات غلطی است که گرفته میشود و به ورزش کشور ضربه میزند. ورزشکاری که مکملش را ۵۰ هزار تومان میخریده، الان میخرد ۵۰۰ هزار تومان! پس باید ما هم جایزهای که در نظر میگیریم به همان مقدار که ارزشگذاری شده اضافه کنیم اما متاسفانه این اتفاقات نمیافتد و شاهد اعتراضات زیادی هستیم که در این برهه خوب نیست. ما در آستانه المپیک هستیم و نباید ورزشکاران وارد این حواشی شوند. اما خیلیهایشان هم حق دارند. وقتی ورزشکار بیرون از اردو است و پول مکمل ندارد، درد و مشکل اوست.
اتفاقات اخیر فوتبال هم دوباره صدای اعتراض غیرفوتبالیها را درآورده.
بله، در اخبار میبینیم و خیلی از ورزشکارها هم به آن اعتراض میکنند که یک مربی خارجی را میآوریم و با او قراردادهای میلیاردی میبندیم. اما مربی داخلیمان که تیم را قهرمان جهان و المپیک میکند، قراردادش در ماه میشود ۲۰۰ دلار! چرا باید تا این اندازه فاصله باشد؟! اگر پول نداریم که نباید به آن مربی خارجی هم پول بدهیم، اگر پول داریم مربیها و ورزشکارهای خودمان را تامین کنیم. مگر ورزش کشور ما فقط فوتبالیست یا ورزشهای توپی هستند؟ زمان المپیک یا بازیهای آسیایی که ما دست به دامان ورزشهای انفرادیمان میشویم. در والیبال هم قرارداد مربیهای خارجی کم نیست. قهرمان جهان کردن یک تیم کار بسیار سختی است. کاری که تکواندو در بین ۲۰۰ تا کشور دو بار انجام داده. پس چرا نمیآییم به مربی، سرمربی یا فدراسیونی که تیمش قهرمان جهان شده نگاه متفاوتی داشته باشیم؟
اگر موافقید درباره وضعیت تکواندوی ایران هم صحبت کنیم. حتما اخبار را دنبال میکنید؟
مگر میشود تکواندوی کشورم را دنبال نکنم؟ ما عاشق تکواندوی کشورمان هستیم. من همیشه میگویم اگر یک مربی ایرانی میتواند در خارج از کشور فعالیت کند، فقط به خاطر افتخاراتی است که تیم ملی به دست میآورد. در کشتی تمام دنیا ایران و روسیه را سرآمد میدانند. در تکواندو هم وقتی ما میگوییم تکواندوی ایران را تدریس میکنیم، تعداد هنرجوهایم بیشتر میشود. ورزشکارهای کشورهای دیگر علاقهمند هستند که روش تدریس ایرانیها را ببینند. اگر این مقامها کسب نمیشد، این علاقهمندی هیچوقت به وجود نمیآمد و به مربیهای ما در خارج از کشور کمک نمیکرد. در مجموع خیلی خوشحالم که ایران همیشه جزو تیمهای برتر دنیا بوده و ما هم جزو این خانواده بودیم که توانستیم قهرمان جهان و مربی تیم ملی باشیم. این موضوع در زندگی به من خیلی کمک کرده. بنابراین همیشه ممنون و پیگیر تکواندوی ایران هستم. هر جایی هم بتوانم به تکواندوی کشورمان کمک کنم با جان و دل انجام میدهم.
تکواندوی ایران موفق به کسب دو سهمیه المپیک شد و انتظار میرفت توسط سجاد مردانی سهمیهها به عدد سه برسد.
من به شخصه برای سجاد خیلی ناراحت شدم. چراکه سجاد حداقل در یک سال گذشته تلاش بسیاری کرد که المپین شود و استحقاقش را هم داشت. اما بخشی از ورزش شانس است و سجاد بدشانسی هم آورد. همانطور که میرهاشم حسینی زمانی که نتوانست در مسابقات جهانی شرکت کند بدشانسی آورد و از امتیاز زیادی محروم شد ولی از آن طرف همه چیز دست به دست هم داد و خدا خواست که ایشان المپین شود. البته او خیلی هم زحمت کشید و جایی که باید مدالهای خوشرنگی گرفت. گرفتن دو طلا در دو گرندپری کار دشواری بود که میرهاشم انجامش داد. اما سجاد مردانی خیلی حیف شد. با این حال به نظر من اگر المپیک برگزار شود سجاد هنوز شانس دارد. از این جهت که اگر مشکلی برای ۶ نفر اولی که سهمیه المپیک را گرفتهاند، پیش بیاید، اولین نفری که جایگزین میشود سجاد است. به نظر من سجاد با توجه به اینکه تجربه المپیک هم دارد، میتوانست یکی از اصلیترین شانسهای مدال کاروان کشور باشد.
شما با فرزان عاشورزاده هم رابطه خوب و نزدیکی داشت. جای او در المپیک خالی نیست؟
جای خیلی از ورزشکارهای ما در المپیک خالی است. فرزان هم جزو ورزشکارانی بود که در اوج جوانی توانسته بود به بالاترین قلههای جهانی دست پیدا کند. اما متاسفانه در المپیک اتفاق خوبی برای او نیفتاد. آن ضربه هم ضربهای بود که از نظر روحی روانی به او وارد شد و از سوی دیگر تغییر قوانین هم تاثیر زیادی روی شیوه مبارزه فرزان داشت. من اعتقاد دارم وقتی یک نفر قهرمان جهان میشود دوباره میتواند آن را تکرار کند، حالا در هر وزنی که بود. چون در کشور خودمان من تنها تکواندوکاری هستم که در هر هشت وزن مسابقه دادم و در ۶ وزن عضو تیم ملی بودم و فکر نمیکنم کسی چنین رکوردی را در ایران داشته باشد، به همین خاطر میتوانم بگویم هیچ فرقی نمیکند ورزشکاری که تکواندو را درک میکند و میتواند قهرمان جهان شود، در بیشتر اوزان میتواند تواناییاش را نشان بدهد. اما برای این کار به یکسری ابزار نیاز داریم که آن ورزشکار را بشناسیم. من امیدوارم فرزان در هر وزنی که میخواهد مسابقه بدهد به اردوی تیم ملی برگردد. این درست نیست بگوییم چون فرزان در ۵۸- کیلوگرم مسابقه داده، در وزنهای دیگر نمیتوانیم از او استفاده و مدال کسب کنیم. من در سه وزن ۵۸- کیلوگرم، ۶۸- کیلوگرم و ۸۲- کیلوگرم قهرمان جهان شدم. مهم این است بتوانیم به خوبی از تواناییهای ورزشکارها استفاده کنیم و امیدوارم این اتفاق بیفتد. منظور من این نیست که خیلی راحت آنها را به اردو دعوت کنیم. اما مسیر را برایشان هموار کنیم. این ورزشکاران حتی میتوانند از قهرمانی کشور شروع کنند اما از تواناییها و استعدادهایشان استفاده کنیم.
دلتنگ روزهای کار در ایران نشدید؟
مگر میشود دلتنگ نشد؟ عشق و کار ما تکواندو است و مطمئنا دلتنگ آن روزها میشویم. اما همیشه هیچکس در یک جای ثابت نمیماند. قرار نیست مهدی بیباک و امثال او چه در ورزش قهرمانی و چه در مربیگری تا آخرین روز دنیا در تیم ملی باشند. این چرخی است که میچرخد. من خیلی دلم برای هیجان تکواندو و مسابقات تنگ شده. به همین خاطر دارم تلاش میکنم در هر جای دنیا که بودم دوباره به اوج هیجان تکواندو برگردم. ما به استرس مسابقات اعتیاد داریم و این چیزی است که از بچگی با ما بوده. درمجموع اما باید بگویم من واقعا نیاز به استراحت داشتم چون حداقل در یک سال آخری که به عنوان سرمربی بودم، فشار بسیار زیادی را متحمل شدم و نیاز داشتم یک مدت از ورزش دور باشم.
المپیک هم که زیر سایه برگزار نشدن قرار دارد.
امیدوارم که المپیک برگزار شود چون اگر برگزار نشود، خیلیها لطمه میخورند و ممکن است این المپیک آخرین شانسشان باشد. چون معلوم نیست حتما بتوانند در المپیک بعدی هم شرکت کنند. من هم آرزوی بهترینها را برای تیم ملی کشورم دارم.
- کد خبر 15835
- 907 بازدید
- پرینت