به گزارش پایگاه خبری تکواندو پلاس، یکی از ویژگیهای دوران قهرمانی خاطرات تلخ و شیرین است که هر ورزشکار با آن دست و پنجه نرم میکند. روایت داستان های واقعی از زندگی قهرمانان که سالها در صندوقچه اسرار آنها مانده و به فراموشی سپرده شده شنیدنش خالی از لطف نیست.
مهروز ساعی ملی پوش اسبق تکواندو کشورمان و دارنده دو برنز در مسابقات قهرمانی آسیا و بازیهای آسیایی از خاطرات دوران قهرمانی خود به تکواندو پلاس میگوید:
«اوج جوانی و شیرینترین خاطرات من در دوره ورزشکاری گذشت البته ما نسل اول تکواندو بانوان بودیم و با توجه به اینکه شرایط مدام در حال تغییر بود، گاهی برای اعزام به مسابقات یک سال در اردو میماندیم و قطعا با تیم ملی تکواندو امروز قابل مقایسه نبودیم. همچنین مربیان آن زمان کره ی و بسیار سختگیر بودند که فکر میکنم باعث میشد صمیمیت، انسجام و حمایت افراد تیم از یکدیگر بیشتر شود.
یکی از خاطرات جالب من مربوط به بازیهای آسیایی سال ۲۰۰۶ به میزبانی قطر بود که توانستم اولین مدال را بدست آورم.
آن زمان مربی کرهای به وزن های پایین علاقه بیشتری نشان میدادند و حتی گاهی سلیقهای عمل میکردند؛ با توجه به اینکه برادرم هم در این رقابتها حضور داشتند این موضوع ایجاد حساسیت بیشتری . خلاصه بعد از شکست دادن رقبا و کسب مدال برنز زمانی که از سکو پایین آمدم به سمت مربیام رفتم تا خوشحالی خود را با او تقسیم کنم اما ایشان از من فاصله میگرفتند، در نهایت او را در آغوش گرفتم و مدالم را بر گردنش انداختم که گریه کردند و گفتند فکر نمیکردم من را دوست داشته باشی و حالا داری از من قدردانی میکنی! بعد از آن ارتباط بهتری با یکدیگر برقرار کردیم.
در دوران قهرمانی شکستهایی داشتم که با اختلاف امتیاز کم نتیجه را واگذار کردهام و حالا حتی دوست ندارم آنها را به خاطر بیاورم؛ در بازیهای یونیورسیاد ۲۰۰۷ به خاطر اشتباه سرمربی کرهای در کوچینگ من شکست خوردم و برایم بسیار ناراحت کننده بود چراکه با آن برد میتوانستم بر روی سکو بایستم.
رقابتهای بسیار مهمی بود و اگر پیروز میشدم اولین مدال آور بانوان بازیهای یونیورسیاد لقب میگرفتم و همچنین همه توقع داشتند مدال کسب کنم که این موارد من را بیشتر ناراحت میکرد.
برای افتتاحیه مسابقات مسئول مربوطه از من خواستند تا پرچمدار کاروان ایران باشم و برای آنها اتفاق مهمی بود؛ همچنین در صحبت با من گفته بودند که برای رزومهام خوب است و این اتفاق در تاریخ تکواندو دانشجویان ثبت میشود چرا که من اولین دختر پرچمدار ایران بودم و اگر این اتفاق با کسب سکوی من رقم میخورد قطعا تاریخی میشد.
برای من افتخار بزرگی بود، روحیه و انگیزهام را برای حضور در شیاپ چانگ بالا برد و بهترین خاطره ورزشیام شد.
مراسم رژه در یک زمین فوتبال بسیار بزرگ برگزار میشد که تا آن زمان نظیرش را ندیده بودم، کمی دیر رسیدم و یک آقایی که روی ویلچر بودند و پرچم ایران روی پاهایشان بود وقتی من را با حجاب دیدند سوال پرسیدند ایرانی هستی؟ تیم ایران رفته! بدو تا به آن برسی و از شوق و هیجان اشک میریخت. در پاسخ گفتم من پرچمدار ایران هستم کجا رفتند و او تکرار میکرد بدو بدو تا برسی از همان جا شروع به دویدن کردم تا به اول صف کاروان برسم.
بعد از این اتفاقات خوب روز مسابقه با انرژی بالایی که داشتم حریف اول را شکست دادم و در برابر رقیبی از آمریکا قرار گرفتم، هادی در آن رویداد حضور نداشت ولی تلفنی با من صحبت کرد و کلی روحیه داد. همچنین رقیب بعدی را برای من آنالیز کرد و تاکید داشت حمله نکن چرا که آمریکاییها در زدن حرکات چرخشی مهارت دارند و این موضوع را به مهدی بی باک که در روز مسابقه بیرون از زمین بود، هم سپرده بودند.
وقتی به شیاپ چانگ رفتم سه راند بازی را کنترل کردم و مشخص بود رقیبم روحیهاش را باخته اما مربی کرهای دائم به من فشار میآورد که حمله کن؛ صدای بی باک را میشنیدم که میگفت کارت را ادامه بده و حمله نکن ولی با فشاری که کوچ در تمام مدت مبارزه بر من تحمیل کرد و صحبتهایی که داشت در نهایت با حملهای که در راند طلایی انجام دادم به حریفم فرصت زدن ضربه دیت چاگی را دادم و شکست خوردم.»
- کد خبر 18091
- 2453 بازدید
- پرینت