به گزارش پایگاه خبری تکواندو پلاس، یکی از ویژگی های دوران قهرمانی خاطرات تلخ و شیرین است که هر ورزشکار با آن دست و پنجه نرم می روایت داستان های واقعی از زندگی قهرمانان که سالها در صندوقچه اسرار آنها مانده و به فراموشی سپرده شده شنیدنش خالی از لطف نیست.
حسن اصلانی ملی پوش اسبق و پیشکسوت تکواندو کشورمان که مدال نقره مسابقات قهرمانی جهان، برنز جام جهانی، نقره قهرمانی آسیا، برنز بازیهای آسیایی و طلا و برنز قهرمانی ارتش های جهان را در کارنامه دارد از خاطرات دوران ورزشکاری خود به تکواندو پلاس میگوید:
« سال ۱۳۶۶ تکواندو را شروع کردم و بعد از دو سال فعالیت به اردوی تیم ملی دعوت شدم؛ سال ۱۳۶۸ برای مسابقات جام فجر انتخاب شدم و توانستم اولین گردن آویز نقره را بدست بیاورم پس از یکسال به همراه تیم بندر عباس و در کنار برادران دانش به تورنمنت قهرمانی اروپا به میزبانی بلژیک اعزام شدیم.
فعالیت ورزشیام ادامه دار شد و توانستم مدالهای رنگارنگ زیادی در میادین جهانی و آسیایی کسب کنم ولی در میان همه خاطراتی که دارم مسابقات جهانی سال ۱۹۹۷ به میزبانی چین بسیار تلخ رقم خورد.
من هوگوپوش وزن هشت بودم و قرار بود همه رقابتها حتی فینال در یک روز انجام شود ولی مسابقات کمی طولانی شد و مبارزه فینال من با حریفی از کره به نام کیم جه جیونگ که واقعا توانمند، دارنده مدال المپیک و بدون سابقه باخت از حریفانش بود به روز بعد موکول شد.
قبل از سال ۱۹۹۷ در کشور مصر در اولین مسابقهام برابر او قرار گرفته و تواناییهایم را به خوبی نمایش داده بودم اما در این رویداد در نهایت با مبارزه سنگینی که داشتیم نتیجه را ۶ بر ۵ واگذار کردم؛ همه میگفتند اگر رقابت ادامه داشت قطعا میتوانستم او را شکست بدهم.
نا گفته نماند در این مسابقات رقبای سرسختی را از کشورهای فرانسه، اسپانیا و کوبا شکست داده بودم و عملکرد بسیار خوبی داشتم؛ بعد از اتمام دور اول وقتی شب در خوابگاه استراحت میکردم درد شدیدی از ناحیه کلیه احساس کردم هم اتاقی من فیض الله نفجم بود وقتی بی قراری مرا دید مسئولین را مطلع کرد و شبانه به بیمارستان منتقل شدم تمام شب تحت مداوا بودم در حالی که ساعت ۸ صبح باید بر شیاپ چانگ حاضر میشدم.
با وجودیکه مربیان و حاج آقا پولادگر به من گفتند لازم نیست مبارزه را انجام بدهی ولی در برابر حریفم قرار گرفتم و متاسفانه به خاطر ضعف جسمانی و شب سختی که گذرانده بودم، عملکرد خوبی نداشتم در نهایت نتیجه را واگذار کردم و حسرت طلای جهانی برایم ماندگار شد.
دوره ورزشکاری ما بسیار سخت بود و به نوعی موش آزمایشگاهی مربیانمان بودیم، در حالی که امروزه علم کافی در بخش های مختلف ورزش وجود دارد و همه چی از اصول مشخصی پیروی میکند.
اوایل که استاد کانگ سرمربی ما شده بودند تمرینات بسیار سختی برایمان در نظر میگرفتند، در استادیوم آزادی ساعت ۴ صبح برابر پرچم ایران به صف میشدیم و سرود ملی میخواندیم سپس در حالی که هنوز از خواب بیدار نشده بودیم ۶ دور اطراف دریاچه را میدویدیم، یک بار به یکی از هم تیمی ها به قدری سخت گذشته بود که از وسط دریاچه میان بر زد و خیس شد.
بعد از آن تمرینات عجیب و غریب دیگری هم انجام میدادیم، هر کدام از مربیانی که میآمدند بنابر عقیده خودشان به ما تمرین میدادند و روش های مختلفی پیش میگرفتند؛ در نهایت از زمانی که استاد مهماندوست و بعد از آن اصغر رحیمی هدایت تیم ملی را برعهده گرفتند یک اصل مشخص و برنامه ریزی منظمی پیش گرفته شد و مدال آوری در میان ورزشکاران بیشتر شد.»
- کد خبر 18405
- 4686 بازدید
- پرینت